یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

دلتنگی

همسرم چون حجم کاراش خیلی زیاد هست خیلی خسته میشه.ساعت 6 صبح تا 4 عصر شرکت هست.بعد میاد ناهار میخوره تا ساعت 6عصر میخابه بعد دوباره میره تا ساعت 10/5 شب، طفلکی اینقد خسته میشه که همش عذرخواهی میکنه که میخاد بخابه.دیشب وقتی خابید یه نگاه بهش انداختم و دلم یه حالی شد حس کردم خیلی دلتنگش هستم صبح بهش زنگ زدم که من واقعا دلتنگ هستم بازم عذرخواهی کرد بخاطر شرایط کاریش و گفت سعی میکنم  زودتر بیام. 

کاشکی زندگی اینقد سخت نبود تا جوونا میتونستن راحت تر زندگی کنن.و اینقد توی کار غرق نشن تا دور از جون سلامتشون رو از دست بدن. 

این روزا هرکسی به یک روشی تبلیغ میکنه، من طرفدار مردم هستم طرفدار هیچ جناحی نیستم بهتره چشم و گوشمون رو باز کنیم تا فریب سیاست بازی رو نخوریم.همین

دلم میخاد تمرینات شکر گزاری شروع کنم.اما هر روز تنبلی میکنم.راستش من و همسر و چندین ماه هست که تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم ولی نمیشه.زیاد عجله ای براش ندارم اما بیشتر ترس از نازایی آزارم میده.احتمالا این ماه دیگه میرم دکتر قبل از اینکه تصمیم بگیریم دکتر رفتم و چکاپ کامل شدم فقط کیست و تیرویید داشتم که خداروشکر با دارو درمان شد. توکل به خدا

نظرات 1 + ارسال نظر
هدیه شنبه 23 اردیبهشت 1396 ساعت 12:14 http://madamkameliya.blogsky.com

سلام گیسو جان
با حرفت موافقم، همه دارن به این در و اون در میزنن تا یه لقمه نون گیرشون بیاد امروزشون فردا شه!
خدا خودش کمک مون کنه
واسه بچه دار شدن اصلا نگران نباش عزیزم.. چکاپ کامل که دادی خدا رو شکر، بقیه ش دست خداست
ایمان دارم توو زمان مناسبش نی نی میاد توو دلت و میای خبرشو بهمون میدی

سلام هدیه جان
انشاالله که همه ی آدما جواب تلاششون رو بگیرن.
راستش هم نگرانم هم حس مسئولیت بچه خیلی سخته برام شاید همه این حس رو داشته باشن
هرماه هم خوشحال میشم هم ناراحت هنوز حس دوگانه ای دارم
ممنون عزیزم خدابزرگه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.