یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

چی توی دلت هست؟

چند وقتی هست که وقتی همسر میاد خونه حس میکنم خیلی توی خودش هست به زور میخاد نشون بده که چیزیش نیست.

متاسفانه همسر هیچ وقت ناراحتیش رو بروز نمیده و همه چیز رو میریزه توی خودش و این میشه که شبا خوابای وحشتناک میبینه و یه دفه از خواب بیدار میشه و منو صدا میزنه . غذا دیگه نمیتونه بخوره و اشتهاش نصف میشه چون ناراحتی هاش رو قورت داده و سیر هست.

چندین سال پیش تا الان چندین بار با برادرشوهر شریک شدیم ولی هر دفه زده زیر همه چیز و به ما ضررهای زیادی زده و البته زبونش هم درازه.

این بار بازم ما از این سوراخ گزیده شدیم و دوباره با برادرشوهر شریک شدیمو نیمه های راه بازم زده زیر همه چیز ایندفه خداروشکر هنوز ضرر نکردیم ولی  باید خرج کنیم و معلوم نیست آخرش چی بشه.مادرشوهر هم طرفدار اون یکی پسرش هست از اول نقشه هردوتاشون این بود که همسر خرج کنه اون هم شریک باشه بعد اون آقا خونه بسازه و ماشین بخره و هیچ خرجی نکنه و شریک بمونه . خدا بهمون کمک کنه که ایندفه دیگه شکست نخوریم که من دیگه طاقت شکست ندارم واقعا سخته.

حس میکنم بیشترین ناراحتی همسر واسه این قضیه هست ولی خودش میگه مسائل شرکت هست و کارای حسابداریش.

واقعا نمیدونم دیگه چیکار کنم که همسر بروز بده دور و برش چه خبره فقط باید صبر کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.