یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

مرد عجیب

دیروز صبح که همسر اومد خونه مثل همیشه آروم بود و صبحونه براش آماده میکردم که تلفنش زنگ خورد و شنیدم همسر با عصبانیت میگه من دیگه پامو توی شرکت نمیزارم. اومدم ازش پرسیدم چی شده؟

گفت هیچی ولش کن گیسو بهتره که من دیگه نرم شرکت، هیچی نگفتم رفتم براش صبحونه آوردم خورد و خاست بره بیرون گفتم تو که شرکت نمیری پس منم بیام. 

زود آماده شدم  و رفتیم توی راه به حرفش آوردم گویا رئیسش به شوخی به همسر گفته مگه از فلانی رشوه گرفتی که ازش دفاع میکنی؟ همسر هم تلفن رو قطع کرده بود.دیگه هرچی رئیسش زنگ زده جوابش نداده و اونم به چند نفر توی شرکت زنگ زده که بپرسین چرا فلانی ناراحت شده.

همسر هم دیگه گوشیش خاموش کرد و یکی از استا کارای شرکت که همسر باهاش خیلی صمیمی هست. یه روحیات عجیب غریبی داره. یه داستان های عجیبی تعریف میکنه و خیلی مذهبی هست. ایشون به گوشیه من زنگ زد و دادم به همسرو بهش گفت که اونی که گفتم دیگه تا آخر ماه تمومه الان تمدید شد پس برمیگردی.

همسر با تعجب گوشیو قطع کرد و بهم گفت که ایشون چند وقت پیش به من گفت که دیگه تا آخر ماه تو هم کارت اینجا تموم میشه. همسر برگشته بوده بهش گفته که نه بابا من تا چند ماه دیگه اینجا هستم . اونم گفته آره اما تو خودت همه چیز رو به هم میریزی و دیگه میری درست مثل یه پیشگویی....بعد الان زنگ زده بود که مهلتت توی شرکت تمدید شده

وقتی همسر برام تعریف کرد موهای تنم سیخ میشد . من کاری به حرفای اون آقا ندارم ولی وقتی بهش فکر میکنم با خودم میگم یعنی برای هرکاری هر مقامی یا هر چیزی یه مهلت تعیین شده؟؟؟؟خیلی آدم رو به فکر فرو میبره

خب ادامه ماجرای همسر

با واسطه گری چند تا از دوستای همسر که رئیسش بهشون زنگ زده بود همسر جواب تلفنش رو داد و اونم گفته بود تو برای من مثل پسرمی همه زندگی من دست تو هست و چرا فکر میکنی من قدر تو رو نمیدونم و الان اصفهان عروسی هستم و اگه شیراز بودم حتما میومدم ازت دلجویی میکردم و وقتی همسر بهش میگه تو به من گفتی من رشوه گرفتم .

تعجب میکنه و میگه اگه من همچین حرفی زدم پست ترین آدم هستم همسر هم قسم میخوره که گفتی اونم بازم کلی عذرخواهی میکنه و همسر دوباره برمیگرده سرکارش.



پ.ن:بچه ها من دوست دارم همیشه جوون بمونم و پوستم خراب نشه واسه همین دیروز توی آینه یه خط کوچولو بین ابرو هام دیدم و تصمیم گرفتم یه مقدار کمتر سرم توی گوشی باشه تا مجبور نشم زیاد اخم کنم و چشمام  ضعیف بشه.

مواظب خودتون و پوست زیباتون بیشتر باشید.

نظرات 2 + ارسال نظر
خورشید پنج‌شنبه 5 مرداد 1396 ساعت 00:37 http://khorshidd.blogsky.com ,

عزیزم اون دکتر طب سنتی که رفتی برای بارداری بهت دارو داد یا نه ؟البته ببخشید فضولی میکنم فقط دیدم دیگه حرفی نزدی نگران شدم

آره خورشید جون کلی بهم دارو داده و الان مصرف کردم بیشتر بخاطر کیست و ضعیف بودن تخمدان
خواهش میکنم عزیزم این چه حرفیه دوست خوب من مرسی که به یادمی

فرانک چهارشنبه 4 مرداد 1396 ساعت 16:02 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

ای جوونم....
غصه هم کمتر بخور....
چه همسر دل نازکی داری....

فدات عزیزم .. برای کار همسر زیاد ناراحت نمیشم
همسر روی مسائل اعتقادیش بینهایت حساس هست درمورد مسائل دیگه اصلا سخت نمیگیره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.