سلام دوستای خوبم ممنون که به یادم بودین.
از چهارشنبه تا الان اتفاقای ناخوشایندی افتاد که ترجیح میدم رمزی بنویسم و رمز هم فقط به دوستای وبلاگیم میدم.
اعتراف میکنم نوشتنش آزارم میده .
همسر فهمیده وبلاگ دارم و بهم گفته دیگه ننویس اما اینجا تنها جایی هست که حرفایی که نمیشه هیچ جا گفت رو نوشت.سعی میکنم راضیش کنم که گیر نده دیگه. باید یه کم مسائل امنیتی هم رعایت کنم.
الان حالم کمی بهتر هست به زودی مینویسم.
عزیزم مرسی از لطفت ایمیلمو گذاشتم چون وبلاگ ندارم ولی وبلاگ خونم .بازم هرطور صلاح میدونین.
عزیزجان براتون فرستادم
عزیزم من که همیشه خاموش میخوندمتون چیکار کنم؟یخدا نه می شناسمتون نه چیزی. کاش یه فکری هم برای ما میکردین
عزیزم یه آدرس بزار برات رمز میفرستم
عزیییزدلم
هر طوری که فکر می کنی به صلاحته انجامش بده
آره می فهمم، وب تنها جاییه که می تونیم تووش خودمون رو تخلیه کنیم
قربونت برم عزیزم
دوست دارم بنویسم اینجا نباشه کجا برم؟
یادداشتای قبلیتون رمزگذاری شده...
بله بخاطر یه سری مسائل رمز گذاشتم
وااای چه بددد....
همسر من هم نمیدونه وبلاگ دادم....
کلا از فضای مجازی خوشش نمیاد!!!!
چطوری فهمید؟
توی پست جدید نوشتم چطوری فهمیده
سعی کن خیلی محتاط باشی