یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

سن و ظاهر

روزی که رفتم دکتر جواب ازمایشم رو بهش نشون بدم،برگشت بهم گفت عزیزم تو که خودت نی نی هستی میخای نی نی دار بشی؟ خندیدم گفتم خانم دکتر مگه فکر میکنید من چند سالمه؟ گفت ۲۱ یا ۲۲ ، وقتی بهش سنم رو گفتم، با تعجب نگام کرد و گفت من هیچ وقت سن رو اشتباه نمیگم اولین بار هست که اشتباه کردم. بعد گفت قدر شوهرت رو بدون معلومه مرد خوبی هست تو خیلی سرحال و شاداب هستی، بهش گفتم خودم خوب موندم. 

گفت نه اینجوری نیست زنایی میان اینجا قیافه ۴۰ ساله دارن ولی فقط ۲۴ یا ۲۵  سالشون و دلیل اینقدر پیر شدنشون فقط شوهر بد هست.

من سنم به ظاهرم نمیخوره خداروشکر من و همسرم هم سن هستیم ،همسر هم با اینکه قد بلند هست اونم سنش به ظاهرش نمیخوره.ادمای زیادی وقتی سنم رو میگن تعجب میکنن واسه همین همسر ازم خواسته دیگه درمورد سنم راستش رو نگم.(حالا انگار توفه هستم چشم میخورم)

به نظر ربطی به خوش گذرونی نداره من خودم خیلی بالاو پایین داشتم توی زندگی بیشتر جنبه ژنتیکی داره.

دکتر بهم گفته بود ۲۸ برم برای اینکه ببینم قلب نی نی انشاالله تشکیل شده ولی من نرفتم. دلیلش هم اینه که یه ترس عجیب نمیزاره برم میخام صبر کنم تا هفته هشتم که میشه یکشنبه دیگه،امیدم فقط به خدا هست مطمعنم اگه خدا بخاد یه انسان روی این زمین پا بزاره حتما این اتفاق میفته.

من استراحتم رو میکنم به زور غذا میخورم مواظب خودم هستم بقیه اش دیگه توکل به خدا

من خیلی وقته دیگه هیچ چیزی رو به زور از خدا نمیخام....

خدا همیشه همراهتون باشه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.