یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

اولین حرکت نی نی...یعنی درست متوجه شدم؟

فکرکنم این بار دیگه زیاد دیر کردم، کلی حرف توی سرم میچرخه ولی برای نوشتن هیچی ندارم.

خب اول بگم که امروز برای اولین بار تکون های نی نی رو حس کردم امیدوارم درست متوجه شده باشم،صبح داشتم نماز میخوندم یه چیزی توی دلم حس کردم، بعد شروع کردم به صحبت کردن باهاش دیدم واقعا داره تکون میخوره، بعد دراز کشیدم دیگه هرچقدر حرف زدم جواب نداد، همسر که اومد بهش‌ گفتم خیلی خوشحال شد اونم باهاش حرف زد عجیب بود بازم همون تکونا رو حس میکردم، خدایا شکرت

دیشب با همسر رفتیم خونه مادرشوهر، اولش با خودم عهد کردم اگه حرف پسر یا دختر بودن بچه من شد محکم جوابش رو بدم، ازم پرسید رفتی سونو یا نه ولی دیگه چیزی نگفت، نمیدونم چرا حوصله حرف زدن باهاش رو ندارم ، شام ماکارونی داشت من گرسنه بودم برای من اورد بعدش یکم با بردارشوهر بزرگه حرف زدم ، خیلی عجیبه برادرشوهر هم مثل مادر هم پدر برای پسرش هست عجیب هر دوتا نقش رو توی وجودش حس میکنم. 

بعدهم مادرشوهر بهم گفت برم توی اتاق برادرشوهر درازبکشم، منم رفتم اونجا خابیدم تا وقتی که بیایم خونه.

ماقبلا یه اپارتمان کوچولو زمانی که عقد بودیم خریدیم ولی خب شرایط جوری پیش رفت که مجبور شدیم، برای شغل دوم همسر بفروشیم اما یواشکی ، چون مادرشوهر فکرمیکنه ما چاه نفت داریم و وضعمون خوبه اگه میفهمید اعصابمون رو‌خورد میکرد.

دیشب بعداز سه سال مادرشوهر فهمید که ما خونمون رو فروختیم همچین باهامون حرف میزد انگار یه چیز مهمی که مال اون بوده ما انداختیم توی سطل اشغال. همسر هم بهش توپید و نشوندش سرجاش، کاش یه هزارتومن از پول خونه ما رو مادرشوهر یا پدرشوهر داده بودن اونوقت رفتارش قابل توجیه بود.

خیلی دلم میخاد جوابش رو بدم ولی بخدا خیلی زبون دراز هست من حوصله بحث ندارم دلم نمیخاد صدام بره بالا اگرنه برام کاری نداره داد و بیداد کنمو بزنم از خونشون بیرون ، اینم بعد از چندین ماه رفتن به خونه مادرشوهر، البته همسر کاری اونجا داشت اگرنه اصلا نمیرفتم.

روزتون پراز خبرای خوش

خورشید جون کجا رفتی دوست خوبم؟؟؟ حالت خوبه؟


نظرات 3 + ارسال نظر
خورشید یکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت 15:55

گیسو جانم تکون خوردن نی نی مبارک
منم دعا کن
امیدوارم سلامت باشید جفتتون

قربونت عزیزم
اگه قابل باشم حتما

نجمه چهارشنبه 11 بهمن 1396 ساعت 10:20

سلام عزیزموالا من خودم خیلی دیر متوجه حرکات نی نی مون شدم.حالا تو هر کسی فرق داره.
خودتو با این چیزا ناراحت نکن.بذار نی نی تو ارامش تو دلت خوش بگدرونه.
صلاح کار هر کسیو خودش بهتر می دونه

سلام عزیزم من الان هفته ۱۸ هستم دیگه ....ما واقعا توی یه شرایط سخت و با ضرر خونمون رو فروختیم ولی اینا خیلی نادون هستن ....قربونت برم

بهار چهارشنبه 11 بهمن 1396 ساعت 03:15

وای گیسو تکون خورد؟؟؟؟ مبارکه! چه حس جالبی... اصلا نمیتونم تصور کنم چه جوری یه چیزی تو شکم ادم تکون میخوره! ببین دیگه داره إعلام حضور میکنه ها.... ببخشید ببخشید برن گم شن این مادر شوهر خواهر شوهرهایی که فضولی زیادی میکنن، به اون چه که بچه چیه آخه . ولی گیسو من احساس میکنم پسردار میشی، کاش دو قلو داشتی! گیسو چاه نفت رو خییییییییلییییی باحال اومدی. مواظب خودت باش.

اره بهارجونم سخت متوجه میشی مثل ترکیدن یه حباب هست انشاالله قسمت خودت.....بخدا اگه اصلا براشون مهم باشه فقط میخان منو ازار بدن نمیدونم به چی میرسن ...اره دوقلو بود که دیگه عالی میشد ....تو هم مواظب خودت باش عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.