یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

خونه جدید

صاحب خونه پیغام فرستاده بود چند ماه پیش که کرایه رو میخام زیاد کنم ماهم بهایی به حرفش ندادیم چون قصدمون این بود که از این خونه بریم حالا یه کاغذ برداشته آورده بالا از آبان ماه کرایه ما رو زیاد کرده در صورتی که اواسط دی ماه به ما پیام داده خوب شد پیامش توی گوشی هست، حالا به همسر میگم ما که موافقت نکردیم که وسط سال کرایه رو زیاد کنه بعد اونوقت اومده از آبان برای ما بدهی زده، همسر میگه بیخیال ما که داریم میریم بزار دلخوری پیش نیاد ولی من نمیتونم مثل همسر بیخیال باشم حتما بهشون میگم.

یه خونه دیگه پیدا کردیم از اینجا بزرگتر با امکانات خیلی بیشتر اونوقت دقیقا کرایه اش اندازه اینجاس، چون اینجا شهر کوچیکی هست هیچکدوم از خونه ها مورد پسند من نیست، من دلم یه خونه کوچیک و لوکس میخاد ولی همه خونه ها بزرگه ، از خونه دوبلکس خوشم نمیاد ولی هر چی خونه میدیدیم دوبلکس بود، دیگه مجبور شدم یکی رو‌انتخاب کنم، هر چند زیاد باب دلم نیست ولی از اینجا خیلی بهتره.

بردارشوهر رفته ماموریت دیروز همسر زنگ زد به خانومش گفت اگه میخای بیام دنبالت بریم خونه مادرم البته برادرشوهر بهش گفته بود، اونم گفت آره میام، دیروز عصر همسر گفت تو هم بیا بریم گفتم نه حوصله ندارم، بعد دوباره گفت تو هم بیا اینجوری بهتره، منم دیگه بلند شدم حاضر شدم اول سر راه رفتیم بنگاه برای خونه، قراداد بستیمم و تموم شد، انشاالله از ۱۵اردیبهشت میریم از اینجا. بعد رفتیم دنبال جاری بعد از سه سال من دیدمش کلی لاغر شده بود، رفتیم خونه مادرشوهر اونم تحویلش گرفت. کلی با جاری صحبت کردیم هر دفعه مادر شوهر میرفت توی آشپزخونه و میومد حس میکردم فالگوش می ایسته ببینه ما چی میگیم، ولی تیرش به سنگ میخورد.

اون وقتا مادرشوهر اونو به من ترجیح میداد خیلی زیاد هواشو داشت، منم کلا رابطه ام رو با همشون قطع کردم تا آرامش داشته باشم، اینقد حرکاتش تابلو بود که خیلیا برمیگشتن بهم میگفتن این چرا اینجوری میکنه. دیشب بازم حس کردم هواش رو بیشتر داره ولی تصمیم گرفتم اصلا برام مهم نباشه، شنیدم امروز عصر هم بلند شده رفته پیش جاری، با اینکه من مریض بودم یه سر پیش من نیومد، خداروشکر اصلا دیگه ناراحت نمیشم، جاری دختر خوبیه من تا حالا بدی ازش ندیدم و میدونم اونم نمیتونه رفتارای مادرشوهر رو تحمل کنه.

چقد خوب میشد میتونستم در برابر رفتار بد آدما بیتفاوت باشم، حیف خیلی سخته.

امیدوارم اطرافتون فقط اینقدر آدمای خوب باشه که آدمای بد اصلا به چشمتون نیاد....

نظرات 1 + ارسال نظر
هدیه سه‌شنبه 18 اردیبهشت 1397 ساعت 11:17 http://madamkameliya.blogsky.com

به نظر منم بهتره موضوع رو به صاحب خونه بگید
یعنی چی که الکی براتون بدهی زده.... هر چیزی یه روالی داره، سر خود که نمیشه
در مورد برادرشوهر و جاری..... گاهی دو نفر آدمای خوبی هستن ولی خب در کنار هم نمی تونن خوب باشن! خلوت زناشویی اونقدر بالا پایین داره که واقعا نمیشه چیزی گفت
خیلی وقتا دو نفر در اوج خوب بودن اما نمی تونن رابطه ی جنسی خوبی داشته باشن، و این ربطی به بد بودن نداره، خب تیپ شخصیتی شون به هم نمیخوره
فکر کنم تا الان اسباب کشی کردین..... ان شاءالله به سلامتی
امیدوارم خونه ی جدید براتون پر از خاطرات قشنگ و شیرین باشه ❤

هدیه جون من نتونستم طاقت بیارم رفتم بهشون گفتم اونم گفت مشکلی نیس انگار خودش میدونست.
آره این حرفت رو قبول دارم چون من خودم توی زندگیم یه مشکلاتی دارم که هیچکس ازش خبر نداره اونا هم حتما یه چیزی بین خودشون هست که ترجیح میدن کسی نفهمه
آره عزیزم الان خونه جدید هستیم یک دنیا ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.