یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

سردرگمم

اون شب تا صبح بیدار بودم حالم داغون بود غیر قابل وصف آخه همیشه همسر از من تعریف میکنه و هر بار میگه خیلی خوشحالم که با تو زندگی میکنم ممنون که به بچه امون میرسی ممنون که خونه تمیز غذا درست میکنی.

هنوز نمیدونم ماجرا چیه فقط با همسر بحثمون شد بهش گفتم برو گمشو اونم زد توی گوشم میگه ماجرا اونی نیست که تو فکر میکنی فعلا باهم قهریم ازش خاستم با هم حرف بزنیم ولی اون تا میاد میره توی اتاق منم محلش نمیدم.

انگار من کار اشتباهی کردم اگه واقعا من اشتباه کردم خب بیا حرف بزن و برام توضیح بده.

هر وقت با همسر بحثم میشد داغون میشدم تحمل قهر نداشتم نمییدونم چرا اینبار همسر برام بی ارزش شده اصلا برام مهم نیست قهریم تازه دلم میخاد خونه نیاد. با فندق دائم  بازی میکنیم.

با همه روح داغونم فندق منو میخندونه دیروز بغلم بود داشتم باهاش درد دل میکردم یه دفعه انگشتمو گرفتو فشار داد حس کردم تمام دنیا رو بهم دادن.

حتی اگه همسر بدترین مرد دنیا باشه نمیتونم از خدا گله مند باشم چون یه هدیه با ارزش مثل فندق بهم داده جبران همه نداشته هام

قضیه هر چی که هست شک ندارم که همسر بیگناه نیست این ترفندش هست که همیشه کاری میکنه که منو گناهکار جلوه بده. سعی میکنم به چیزای بد فکر نکنم....فعلا فقط حس سردرگمی دارم و بس

نظرات 2 + ارسال نظر
رهآ یکشنبه 2 دی 1397 ساعت 23:10 http://rahayei.blogsky.com

گیسو بیا ی خبریراز خودت بده ...

معذرت میخام حالم خوب نبود

هدیه دوشنبه 26 آذر 1397 ساعت 18:04 http://madamkameliya.blogsky.com

سلام گیسو جانم
با خوندن این چند تا پستت یه حالی شدم......
نمی دونم اینجور وقتا کار ِ درست و عکس العمل ِ درست چیه، ولی فکر کنم هر زنی جای تو بود واکنش نشون میداد.....
نمی دونم
خدا کنه سوءتفاهم باشه....‌ ان شاءالله که چیزی نباشه.......
کاش بشینید حرف بزنید، بدون توجیه و دعوا و پنهون کاری و سرپوش گذاشتن..... کاش بشینید رک و راست با هم حرف بزنید.....
نگرانتم گیسو جان.......

کاش همسر آدم حرف زدن بود من خیلی راحت بودم..ممنون عزیزم ببخشید ناراحتت کردم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.