یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

سرمایی

امروز صبح ساعت 8 چشمام باز کردم دیدم همسر داره میره کلید آب کولر بزنه.آخه همسر سرمایی هستن و بنده گرمایی شبا پتو میندازه روی خودش بعد کلید آب کولر هم خاموش میکنه که سردش نشه منم بدون پتو میخابم بعد یه دفه شبا حس میکنم دارم خفه میشم صدای همسر که میزنم فوری میره کلید آب میزنه.

صبح هم کلید آب زد دوباره اومد خابید من که از ماه رمضون عادت کرده بودم تا 10 بخابم  دیگه خابم نبرد دیشب هم شام بیرون بودیم و ظرفی توی سینک نبود بلند شدم  یه آبی به صورتم زدم همسر هم دیگه بیدار شد آماده شد بره طبق معمول یه لیوان شیرو عسل خورد و رفت. 

چند وقتیه تصمیم گرفتم زبان بخونم یه پکیج خواهرم خیلی وقت پیش از موسسه نصرت گرفته بود منم ریختم روی گوشیم هر روز 45 دقیقه هست فعلا میخونم تا ببینم مثه همیشه نصفه و نیمه هستم یا تا آخرش میرم ولی واقعا دوست دارم.

داشتم زبان میخوندم که همسر اومد خیلی گرمازده شده بود بینهایت اینجا گرمه یه لحظه کولر خاموش نمیشه حالا خوبه ما بندرعباس نیستیم. براش هندونه آوردم و یه کم پیشش نشستم گفت بشین کنارم زبان بخون گفتم توی اتاق راحتترم رفتم بخونم وقتی برگشتم خابش برده بود.

منم یه سالاد و سبزی آماده کردم و یه کم نت گردی کردم.

دیگه همسر را صدا زدم ناهار بخوریم همسر عاشق خورشت بادمجون هست  و خیلی تعریف کرد. هرچند امروز تصمیم به قرمه سبزی بود ولی لوبیا تموم کرده بودم.

من لوبیا میپزم میزارم فریزر برام راحتترین غذا قورمه سبزی هست چون همه چیزش آماده هست فقط باید بزاری جا بیفته. 

حاج خانوم چند روز پیش بهم گفت چقد بوی قورمه سبزیت خوبه تصمیم دارم یه کم بیشتر درست کنم. براشون ببرم.

تصمیم جدید من صرفه جویی هست طوری غذا درست کنم که هیچی اضاف نیاد و طوری خرید کنم که هیچی خراب نشه. انشاالله بتونم ، چون دلم میسوزه که یکی نداشته باشه یکی هم مثه من همه چیز رو روانه سطل آشغال کنه.

شما هم امتحان کنید حتی توی خرید لباس اگه دوست دارید....امیدوارم عصر جمعه ی خوبی داشته باشید.جمعه ی من مثل همه روزای دیگه.

آها راستی دوست همسر زنگ زد برای درد دل همسر هم کلی نصیحتش کرد که هوای زنش را داشته باشه امیدوارم همه چیز درست بشه.با خودم گفتم کاش اون اولا یکی این حرفا را به همسر زده بود. تا من این همه سختی نمیکشیدم و اینقدر موهای عزیزم توی اوج جوونی سفید نمیشد.

عصرتون خوش

نظرات 2 + ارسال نظر
خورشید جمعه 9 تیر 1396 ساعت 23:26 http://khorshidd.blogsky.com

من وقتی خودمون هستیم کامل اندازه غذا دستمه ولی خدا نکنه یه نفر اضافه بشه کلی غذا زیاد میاد،در مورد لباس نمیتونم مرض خرید دارم متاسفانه خیلی دلم میخواد این عادت ترکم بشه

آره توی مهمومیا همیشه خیلی اصراف میشه متاسفانه....منم خیلی لباس میخرم بعضی وقتا که به همسر نشون میدم میگه گیسو ترسیدی قحطیه لباس بیاد

فتانه جمعه 9 تیر 1396 ساعت 20:03 http://fattaneh69.blogsky.com

سلام گیسو جون...
منم مثل تو کم غذا درست میکنم.....عاشق قرمه سبزیم...همسر هم خورشت بادمجون و کباب تابه ای....
یه بار خیلی کم شد خودم ته دیگ خوردم!!!!
واسه اون دوست همسرت هم خوب کردی که به همسر گفتی تا نصیحتش کنه......
اما مراقب باش حکایت ثواب و کباب نشه....

سلام عزیزم
خب اگه کم باشه بهتره ما رژیم هستیم مثلا
با حرفت به فکر رفتم نمیدونم خداکنه مشکلی پیش نیاد ما قصدمون خیر بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.