دوسال گذشت از روزی که من و همسر رفتیم زیر یک سقف، دوسال پیش همچین روزی عروسیمون بود همسر تک و تنها بدون هیچ کمکی تمام توانش رو به خرج داد تا همه چیز اونجوری بشه که من دوست دارم. همسر یه اعتقادات مذهبی خاصی داره میدونم که اگه بخاطر من نبود هیچ وقت عروسی نمیگرفت، ولی میگفت فقط به خاطر دل تو نمیخام چیزی توی دلت بمونه. من خیلی دلم میخاست توی عروسی با همسر برقصم و همسر هیچ وقت توی عمرش نرقصیده بود ولی به خاطر من توی اون شب رقصید. هر وقت فیلم عروسیمون میبینم و اون رقص با همسر فقط گریه ام میگیره.
این دوسال باهمه بالا و پایین هاش گذشت و به 19 شهریور 96 رسید و بازم من حس میکنم هنوز همسر رو عاشقانه دوست دارم هنوز مثل روزای اول همسر هوامو داره هنوزم تلاشش این هست که خواسته های منو برآورده کنه، هنوز من منتظرم همسر برسه خونه هنوز من فقط کنار همسر آرومم هنوز هیچ چیز تکراری نشده.
الان آرزوم این هست که خدا یه آرامش بزرگ بهمون هدیه بده و یکی از مشکلاتمون توی همین امسال انشاالله حل بشه.
الهی دل همه دوستای عزیزم که اینجا رو میخونن پراز عشق و آرامش بشه.
ای جااااانم![](http://www.blogsky.com/images/smileys/117.png)
سالگردتون مبارک عزیزدلم
الهی که اون مشکلی که میگی امسال حل میشه و بیشتر غرق خوشی و خوشبختی میشید
من که مطمئنم حل میشه و به زودی میای خبرشو بهمون میدی
فدات بشم عزیزم خیلی ممنون...انشاالله با دعای خیر شما حل بشه
عزیزم سالگرد ازدواجتون با تاخیر مبارک.
بهترینها نصیبتون بشه
ممنون عزیزدلم ...انشاالله خدا برای شما هم بهترینا رو رقم بزنه
قدر همسر رو بدون عزیزم...
گرچه میدونم تو خیلی مهربونتر و بهتری.....
فدات بشم عزیزدلم تو لطف داری
عشقم با تموم وجود این مناسبت را بهت تبریک میگم
امیدوارم زندگیت پر از عشق و آرامش باشه
هر چه زودتر هم من بشم خاله نی نی ت
روی ماهت را میبوسم و خیلی دوست دارم عزیزم
قربونت برم خورشید عزیزم...ممنون ازت
منم روی ماهت رو میبوسم عزیزدلم