یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

موهای سفید

توی آینه نگاه میکنم موهام دسته دسته سفید شدن کنار چشم سمت راستم خط های ریزی افتاده که بیشترین دلیلش فشار روحی و گریه ای گاه و بیگاه یک سال پیشم هست هرچند همه اینها نشون میده که خیلی زود دارم پیر میشم. با اینکه دوست داشتم وقتی به این سن میرسم یه حداقل هایی داشته باشم ولی الان هیچ و هیچ تنها دست آوردم تجربه های کوچک و بزگ زندگی هست که گاهی زیرش له شدم و هر بار گفتم اینبار دیگه میمیرم ولی ....امسال سال آرومتری گذرودم چیزای ناراحت کننده حذف شدن البته به بهای سفیدی و درد گاه و بیگاه قلبی که نمیدونم چه بلایی به سرش اومد. دلم از این میسوزه که خیلی بیگناه بودم خیلی خیلی شاید تنها گناهم این بود که همیشه عجول بودم توی زندگی...

همیشه فکر میکردم یه مادر عاقل میشم ولی نیستم ...جمعه سالگرد ازدواجمون بود با همسر نشسته بودیم و حرف میزدیم همسر گفت باورت میشه ۶ سال گذشت چشم به هم زدنی فکر ۲۵ سال دیگه فندق میخواد ازدواج کنه نمیدونم چرا اشکام میریخت و فکر اینکه فندق بخاد از من جدا بشه دیوونم میکرد بدجوری وابسته بهش هستم. تنها کسی که اون روزای سخت بهم امید زندگی میداد فقط فندق بود وبس

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.