شارژرم رو گم کردم همه جا دنبالش میگردم ،نمیدونم چرا باید بزارمش داخل سبد سیب زمینی و پیاز یه پارچه هم بکشم روش باید اعتراف کنم که فکر کردم اجنه اومدن بردن که باهاش گوشی هاشون رو شارژ کنم وسطای گشتنم چند بار هم گفنم بسم الله
فندق هنوز خوابه معمولا روزایی که خودمون دوتا تنهاییم بچه ام ترجیح میده بخاب تا لنگ ظهر ولی نمیدونم چرا وقتی خونه مامانم هستیم ساعت ۷ سرحال بیدار میشه و میگه من که صبح شدم منم هرچقد تلاش کنم بگم بابا یه کم دیگه بخاب فایده ای نداره چون خوشحاله
امروز تقریبا زیاد کاری نداشتم طبق معمول هر روز قهوه ام رو خوردم با یه کوچولو صبحونه،من صبحونه خوردن تنهایی دوست ندارم بخاطر همین کلا برای من وعده غذایی حساب نمیشه
همسر پیشنهاد داده از الان هر کدوم یه دفتر برداریم وهر وقت باهم بحثمون شد بنویسیم چرا ناراحتیم وجز به جز حرفا رو هم بنویسیم تا ببینیم چرا بحث پیش میاد به نظر من ایده خوبی هست. باعث میشه بفهمیم هر کدوم چطور داریم به موضوع نگاه میکنیم هر چند همسر اینقدر بی منطق هست که اگه بحثی هم پیش بیاد توی اون شرایط کر و لال میشه اینقد که آدم دلش میخاد سرشو هزار بار بکوبه به دیوار
چه پیشنهاد خوبی. عملی هم شد؟
نه عزیزم هنوز دعوامون نشده
البته اگه طرف مقابل منطقی باشه خوبه
پیشنهاد همسر جالبه. حتما اگه میشه کار خونگی رو راه بیندازین. روحیه بهتری پیدا میکنین
آره پیشنهاد خوبی هست اگر دو طرف منطقی باشن...کار هم خیلی دوست دارم امیدوارم بشه البته کار خونگی نیست مربوط به یه قسمت از کار همسرم هست که من میتونم توی خونه انجام بدم