یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

آرزوهای من

چند وقتی هست درگیر ارزوهای خودم شدم آرزوهایی که هیچ وقت فکر نمیکنم بهش برسم...اما چند وقت پیش تا یک قدمی یکی از آرزوهای بزرگم رفتم اما چون همسر موافق نبود همه چیز دود شد رفت .

دلم میخاست بیام اینجا بنویسم سلام ارزوی قشنگم ولی نشد و من چندین روز توی خودم بودم و از اینکه اینقد راحت همسر منو ندید داشتم دیوونه میشدم هنوز هم ناراحتم اما به زندگی ادامه میدم و میگم کاش اینقدر به این آرزو نزدیک نمیشدم که الان هیچ چیز برام لذت نداشته باشه و فقط دارم میگذرونم.

میخام یکی دیگه از آرزوهام رو دنبال کنم. اونم خوندن یه رشته ای هست که همیشه بهش علاقه داشتم شاید اینجوری بتونم اون حس شکست بزرگ رو از خودم دور کنم .

یه روزی روی همه آرزوهام پا گذاشتم و همراه همسر شدم تا دوتایی به خواسته هامون برسیم اما هر بار همسر یکی از ارزوهاش رو تنهایی دنبال کرد و شکست خورد الان من موندم و فکر اینکه چرا اشتباه کردم چرا پا روی خواسته هام گذاشتم .

بدون پسماند

دور جدیدی از زندگی شروع کردم،برای من لذت بخش هست زندگی بدون پسماند البته سعی میکنم در اون حد هنوز نیستم. فعلا پلاستیک مصرف نمیکنم ،زباله های تر رو توی حیاط خشک میکنم.

خوبی این کار این هست که بینهایت صرفه جو میشی چون تمام تلاشت این هست که زباله تولید نکنی و مسئولیت زباله ات با خودت هست. قدر نعمت های خدا بیشتر میدونی.و یه حس مفید بودن داری ومواظب طبیعت قشنگمون هستیم. زندگی روی یه ریتم کند خیلی قشنگ تنظیم میشه و بهت آرامش میده.امیدوارم ثابت قدم باشم.

دیشب مهمون داشتیم عموی همسر با خانواده البته دورهمی بعد از شام بود خانوم عمو زن خوبی هست حرفای مشترک داریم باهم، من دیشب براشون شربت اماده کرده بودم،شربت رو گذاشته بودم توی فریزر تا حسابی تگری بشه، متاسفانه دندون عمو با خوردن شربت تحریک شد و دندون دردش شروع شد خیلی ناراحت شدم آخه قیافه اش خیلی مظلوم شده بود براش ژل دندون آوردم استفاده کرد ولی خوب نشد. دیگه زودتر رفتن.

پسر خواهر شوهر تصادف کرده با موتور بدجوری زخم و زیلی شده دیشب بعد از رفتن عمو رفتیم یه سر بهشون زدیم و برگشتیم.