یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

یادداشت های گیسو

بی نقاب مینویسم...آرامش آرزوی من است.

چون من شاغلم

یادم نمیاد آخرین بار کی اینجا نوشتم . وقتی یه مدت ننویسی دیگه سخته میشه نوشتن.

چند ماهی هست میرم سرکار،روحیه ام خیلی بهتر شده ، قبلا احساس میکردم عمرم داره به بطالت میگذره اما الان حالم بهتره، من دوست دارم همیشه یه چیز جدید یاد بگیرم یه چیزی که منو یه پله بالاتر ببره ....هرچند حقوقی که میگیرم خیلی کم هست اما بهش به چشم یه پله نگاه میکنم.

فندق کوچولوی من دوماه دیگه سه ساله میشه من هر روز کلی بغلش میکنم و میبوسمش تا وقتی بزرگ شد حسرت نخورم که به اندازه کافی بغلش نکردم. چند وقتی هست که شروع کردم از پوشک بگیرمش و بعد یک ماه که هرروز حس میکردم کارم جواب نمیده بالاخره دیشب گفت .....

حال و هوای رابطه دونفره ما خوبتر هست و امیدوارم همین جوری پیش بره و برگردیم به روزایی که حال دلمون واقعا خوب بود .راستش این سرکار رفتن برای من خیلی خوب بود دیگه همه ذهنم درگیر این نیست که چی گفت و در گذشته چه اتفاقی افتاد.

امروز ساعت کاریمون از نه شروع میشه و دوازه خونه هستم ......

عنوان پست منو یاد یکی از بلاگرا میندازه که از دست جاریش همیشه عصبانی بود چون تکه کلامش این بود که چون من شاغلم